نقش ائمه در زمینه پیشرفت علوم جدید
عده ای این سوال را مطرح می کنند که :
چرا ائمه با این که علم غیب داشته و از علوم طبیعت آگاه بودند، در تبیین و پیشرفت دانش و تکنولوژی بشری اقدامی نکردند؟
اگر امامان ما در آن زمان قدم کوچکی برمی داشتند و راه را باز می کردند الان ما گوی سبقت را در همان سالهای اولیه در تکنولوژی از غرب می ستاندیم و این چنین اسیر چنگال علم منحرف و اسیر دست استکبار و دین ستیزان قرار نمی گرفتیم. ائمه نیز با علم غیب نسبت به آینده می دانستند وضع این طور خواهد شد لذا از باب لطف هم که شده باید این کار را انجام می دادند.
آنچه در مقام دفاع از این اشکال می توان گفت این است که :
ائمه به خاطر این که اولا رسالت اولیه آنها تبلیغ و بیان دین و نجات آن از دست دشمنان و اسلام ستیزان و بدعت آوران بوده و تمام عمر خود را صرف همین منظور کردند و ثانیا: به خاطر غصب ولایت، قدرت و اختیارات کافی در دست نداشته و همیشه تحت فشار و مراقبت از سوی حکام غاصب بودند ؛ هیچ گاه موفق و قادر بر انجام این امور نشدند.
این مطلب هرچند درست و منطقی است اما یقینا عوامل مهمتر و اساسی تری در کار بوده است. در این جا به دو عامل مهم می توان اشاره کرد:
1-فراهم نبودن زمینه لازم برای طرح این مسائل در جامعه صدر اسلام. چرا که مردم آن زمان هیچ اقبالی به ائمه نداشتند و حتی عرصه را بر ائمه تنگ کرده بودند. آنها برای این امور اهمیتی قائل نبودند و طبعا نمی توانستند این میراث گرانبهای علمی را حفظ و نگهداری کنند و به نسل آینده برسانند چه رسد به این که خود بیاموزند و تکنولوژی را با اختراع و اکتشاف جلو ببرند. این مطلب از روایتی از امیر المومنین روشن است:
کمیل بن زیاد روایت می کند که روزی آن حضرت دستم را گرفتند و به سوی بیابان بردند چون به آنجا رسیدند آهى کشیده چون آه اندوهناک، سپس فرمودند:
اى کمیل، این دلها ظرفهاست، و بهترین آنها نگاهدارندهترین آنهاست، پس آنچه را برایت مىگویم حفظ کن.
مردم سه گروهند: دانشمند ربّانى، دانشجوى بر راه نجات، و مگسانى ناتوان که به دنبال هر صدایى مىروند، و با هر بادى حرکت مىکنند، به نور دانش روشنى نیافته، و به رکنى محکم پناه نبرده اند.*
از فراز اول این روایت فهمیده می شود که قلوب مردم در آن زمان ظرف علم نبود و به همین خاطر حضرت، آهی سوزناک می کشند. از فراز دوم هم فهمیده می شود که عموم مردم ،همج رعاع (مانند مگس ناتوان) هستند و با نور علم ، روشنی نیافته و نمی یابند.
در روایات دیگری، ائمه دستور می دهند که یارانشان ،علم خود را مخفی کنند اما در عین حال، شاگردانی همچون جابر بن که دانشمند علم شیمی بود پرورش می دادند. چرا که وی ظرفیت این علوم را داشت لیکن برخی مسلمانان ظاهر بین، برای وی مشکل ایجاد می کردند.
2- عامل دیگری که در این مسئله موثر بود، خوف از سوء استفاده دشمنان و نااهلان از این علوم بود. خصوصا یهودیانی که در اطراف و اکناف مملکت اسلامی حضور داشته و از هیچ وسیله ای برای ضربه زدن به اسلام کوتاهی نمی کردند. دشمنان داخلی هم که جای خود را داشتند خصوصا خلفای غاصب که با این تکنولوژی راحت تر می توانستند نسبت به دشمنی و نابودی اهل بیت و شیعیان اقدام کنند. همانطور که از علوم یونانی ترجمه شده برای این کار استمداد نموده بودند.
3- حکمت پروردگار این است که علوم تجربی و بشری، به دست خود انسان ها کشف شود و اساسا همانطور که در مسئله هدف خلقت بیان می شود، این علوم و تلاش های علمی وقتی ارزش دارد که با تلاش انسان به دست آید و کمالات انسانی چه در جنبه دنیایی و چه اخروی (روحی و جسمی ) تا جایی که در توان و اختیار انسان هست،باید با اختیار و تلاش خود انسانها کسب شود. اما انبیاء و ائمه حکمت و فلسفه رسالت و تبلیغشان، بیان چیز هایی است که انسان به تنهایی نمی تواند به آنها دست یابد.
عموم مفسرین در تفسیر آیه 151 سوره بقره (وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ) معتقدند که لم تکونوا تعلمون به معنی (نمی توانستید بدانید ) است. این آیه که هدف بعثت انبیاء را بیان می کند، در این جمله که ذیل آیه است می فرماید که یکی از اهداف انبیاء، تعلیم و آموزش معارفی است که بالاتر از دسترس عقل بشر بوده وبشر به آنها راه ندارد. مفهومش این است که آنچه بشر به آن قدرت درسترسی دارد، لزومی نداشته که انبیاءو به تبع آنها، اولیاء آنان آموزش دهند.
بنابراین ماموریت اصلی ائمه ، بیان و اجرای دستورات دینی اعم از اعتقادی، عملی و اخلاقی مردم بود که مردم بدون استمداد از وحی و سرچشمه غیب ،نمی توانستند به آن برسند اما در جاهایی که انسان ها خود توان کشف دارند، حکمت خدا بر این است که خود انسانها تلاش و مجاهدت کرده و آن را بدست آورند. و موفق در این میدان کسی خواهد بود که با زحمت و خستگی ناپذیری، به آن ها نائل شود.
در نتیجه می توان گفت: ائمه ما علاوه بر این که فرصت و توفیق انتشار علوم تجربی را نداشتند، این امر در حیطه وظایف امامت نبوده است.