انحراف بعد از تقرب
چهارشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۳۳ ب.ظ
چرا شیطان منحرف شد؟؟ با این که شش هزار سال عبادت کرد؟؟
در ابتدا باید دید که عبادت چیست و شرط عبودیت و هسته اصلی آن چه می باشد؟
معمولا تصور بر این است که عبادت همان خم و راست شدن و انجام حرکاتی به اسم نماز است اما واقع این طور نیست.
خم و راست شدن, ظاهر و پوسته عبادت است. روح عبادت را بندگی , تواضع و افتادگی در برابر معبود تشکیل می دهد.
راغب در مفردات , در تعریف عبودیت می نویسد:
الْعُبُودِیَّةُ: إظهار التّذلّل، و الْعِبَادَةُ أبلغُ منها، لأنها غایة التّذلّل :
عبودیت، اظهار تذلل و افتادگی و شکستگی است و عبادت , بلیغ تر و رساتر از آن است یعنی اوج بندگی است چون نهایت تذلل و احساس حقارت در برابر معبود است.
با این توضیح روشن شد که روح عبادت و هسته مرکزی آن, همان خضوع است. لکن این حالت تواضع و فروتنی در حالت عادی خود را نشان نمی دهد. یعنی ممکن است کسی در باطن خوداین حالت را نداشته باشد ولی ظواهر را رعایت کرده و عبادت ظاهری و پوسته ای را انجام دهد.
تنها در مواقع حساس و موقعیت امتحان است که باطن عبد نمایان می شود و این روح عبادت خود را نشان می دهد. و در صورتی که این عبادات ظاهری همراه یک صفت مخفی که مخالف روح عبادت باشد (مثل تکبر) معلوم می شود که واقعا چنین عبادتی عبادت نیست.
در مورد شیطان هم این صفت تکبر و نبود خشوع، خود را در داستان سجده بر آدم نشان داد، لذا این امر (انحراف شیطان بعد از آن همه عبادت) چندان بعید نمی نماید.
عبادتی باعث مصونیت و مانع از گناه و انحراف است که واجد شرائط عبودیت باشد. شرط اساسی عبودیت و بندگی, تواضع و خضوع است که شیطان این شرط را نداشت و از اول خود را از آتش و موجودی برتر می دانست. لذا با این احساس عجب و تکبر، آن عبادت شش هزار ساله نمی تواند موثر باشد.
اگر شیطان عبد محض خدا بود و در برابر خدا در هرشرائطی کرنش و خضوع داشت، هنگامی که خداوند دستور سجده بر آدم را صادر کرد, شیطان بی تامل سجده می کرد. در نتیجه معلوم می شود که از همان ابتدا , عبادت شیطان عبادت واقعی نبوده است.
علاوه بر این که موجود دارای اختیار, همیشه در معرض امتحان است و هرچه درجه اش بالاتر برود, امتحانش هم سخت تر می شود و لغزش او هم باعث از بین رفتن سوابقش خواهد شد.
در ابتدا باید دید که عبادت چیست و شرط عبودیت و هسته اصلی آن چه می باشد؟
معمولا تصور بر این است که عبادت همان خم و راست شدن و انجام حرکاتی به اسم نماز است اما واقع این طور نیست.
خم و راست شدن, ظاهر و پوسته عبادت است. روح عبادت را بندگی , تواضع و افتادگی در برابر معبود تشکیل می دهد.
راغب در مفردات , در تعریف عبودیت می نویسد:
الْعُبُودِیَّةُ: إظهار التّذلّل، و الْعِبَادَةُ أبلغُ منها، لأنها غایة التّذلّل :
عبودیت، اظهار تذلل و افتادگی و شکستگی است و عبادت , بلیغ تر و رساتر از آن است یعنی اوج بندگی است چون نهایت تذلل و احساس حقارت در برابر معبود است.
با این توضیح روشن شد که روح عبادت و هسته مرکزی آن, همان خضوع است. لکن این حالت تواضع و فروتنی در حالت عادی خود را نشان نمی دهد. یعنی ممکن است کسی در باطن خوداین حالت را نداشته باشد ولی ظواهر را رعایت کرده و عبادت ظاهری و پوسته ای را انجام دهد.
تنها در مواقع حساس و موقعیت امتحان است که باطن عبد نمایان می شود و این روح عبادت خود را نشان می دهد. و در صورتی که این عبادات ظاهری همراه یک صفت مخفی که مخالف روح عبادت باشد (مثل تکبر) معلوم می شود که واقعا چنین عبادتی عبادت نیست.
در مورد شیطان هم این صفت تکبر و نبود خشوع، خود را در داستان سجده بر آدم نشان داد، لذا این امر (انحراف شیطان بعد از آن همه عبادت) چندان بعید نمی نماید.
عبادتی باعث مصونیت و مانع از گناه و انحراف است که واجد شرائط عبودیت باشد. شرط اساسی عبودیت و بندگی, تواضع و خضوع است که شیطان این شرط را نداشت و از اول خود را از آتش و موجودی برتر می دانست. لذا با این احساس عجب و تکبر، آن عبادت شش هزار ساله نمی تواند موثر باشد.
اگر شیطان عبد محض خدا بود و در برابر خدا در هرشرائطی کرنش و خضوع داشت، هنگامی که خداوند دستور سجده بر آدم را صادر کرد, شیطان بی تامل سجده می کرد. در نتیجه معلوم می شود که از همان ابتدا , عبادت شیطان عبادت واقعی نبوده است.
علاوه بر این که موجود دارای اختیار, همیشه در معرض امتحان است و هرچه درجه اش بالاتر برود, امتحانش هم سخت تر می شود و لغزش او هم باعث از بین رفتن سوابقش خواهد شد.